۱۳۸۹/۳/۱

برای خرمشهر

خرمشهر برای من فقط یک اسم نبوده. اسم یک شهر مثل کرمان یا یزد...خرمشهر برای منی که هنوز ندیدمش خاطره ی شروع زندگی مشترک پدر و مادرم بوده...تولد برادرهایم، پسرعموهایم....برایم خاطره ی جوانی پدرم بوده، خاطره ی بی کسی هایش. خاطره ی مادرم بوده از بازارهایش از گرمایش از تنهایی هایش. خاطره ی بچه گی های پیمان و پیام بوده. خاطره ی مغازه ی عمویم بوده که نابود شده...که زندگیشان شده بوده دو بقچه که گذاشتند پشت موتوری و الفرار.


خرمشهر را هموطنان من آزاد کردند. همان هایی که لابد روزی با پدر حرف می زدند، با عمو می خندیدند، توی کوچه پس کوچه های خاکشی اش زندگی می کردند. خرمشهر خاطره ی خون هموطنان من است. خرمشهر را آن ها نگه داشتند همان هایی که لابد روزی همبازی های کودکی پیمان و پیام بوده اند.

هنوزم حس خاصی دارم نسبت به «سوم خرداد» روزی که یادم می آید صدای آشنایی از رادیو گفت:

«هموطنان عزیز توجه فرمایید....خرمشهر آزاد شد...»
وهیچ کسی را نمی شناسم که با آهنگ معروف « ممدنبودی» اشک در چشم هایش حلقه نزند ...

*عکس هایی از خرمشهر 26 سال پس از جنگ

* لینک آهنگ ممد نبودی از کویتی پور

هیچ نظری موجود نیست: