«خوشبختی دیدن چیزهای کوچک است»
این را خانم پرستار به سید می گوید.دستی روی تنه ی درخت می کشد و از درخانه بیرون می رود.
«زهراسادات» قلب تپنده فیلم است. همانی که پا به پایش گریه می کنی. می خندی، درد می کشی. همانی که نبض زندگی سید است. آرام و عاشق. با نگاه های محجوبانه اش.با حسادت های دوست داشتنیش. جنگیدنش برای زندگی. گریه کردن هایش. خجالت کشیدن هایش...
زهراسادات سرشار از زندگی است. وقتی روی تخت بیمارستان دراز کشیده و پرهراس و محجوب به سید نگاه می کند ، بغض زندگی سید است. وقتی استکان چای از دست هایش می لغزد و روی زمین می افتد، امید زندگی سید است .او تار و پود همه ی هستی اشان است. همانی که سید رج به رج می بافد بلکه نگهش دارد.همان رنگ رنگی که با درس اخلاق سید یکی می شود. موسیقی زندگی سید می شود. روح زندگی می شود.جوانه می شود روی درخت.عشق می شود روی لب های سید.
برای زندگی های خالی از عشق و امید ما همین دو ساعت دل دل کردن با زهراسادات، بغض کردن با سید، رقصیدن با آیدا در فیلم طلا و مس* کافی است تا شاید کمی بیشتر به اطرافتمان نگاه کنیم.
*طلا و مس: کارگردان همایون اسعدیان
این را خانم پرستار به سید می گوید.دستی روی تنه ی درخت می کشد و از درخانه بیرون می رود.
«زهراسادات» قلب تپنده فیلم است. همانی که پا به پایش گریه می کنی. می خندی، درد می کشی. همانی که نبض زندگی سید است. آرام و عاشق. با نگاه های محجوبانه اش.با حسادت های دوست داشتنیش. جنگیدنش برای زندگی. گریه کردن هایش. خجالت کشیدن هایش...
زهراسادات سرشار از زندگی است. وقتی روی تخت بیمارستان دراز کشیده و پرهراس و محجوب به سید نگاه می کند ، بغض زندگی سید است. وقتی استکان چای از دست هایش می لغزد و روی زمین می افتد، امید زندگی سید است .او تار و پود همه ی هستی اشان است. همانی که سید رج به رج می بافد بلکه نگهش دارد.همان رنگ رنگی که با درس اخلاق سید یکی می شود. موسیقی زندگی سید می شود. روح زندگی می شود.جوانه می شود روی درخت.عشق می شود روی لب های سید.
برای زندگی های خالی از عشق و امید ما همین دو ساعت دل دل کردن با زهراسادات، بغض کردن با سید، رقصیدن با آیدا در فیلم طلا و مس* کافی است تا شاید کمی بیشتر به اطرافتمان نگاه کنیم.
*طلا و مس: کارگردان همایون اسعدیان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر