۱۳۹۰/۱۰/۸

سفری غیر مجاز... یادداشتی بر«قطار ساعت 10 به لندن» در سایت لوح

از اسم «قطار ساعت ده به لندن» و «کثافت‌خانه» و حرف ماکسیم در صفحه‌ی 17 برداشتم این بود که باید نوشته، پیرامون موضوعات تکراری و گفته‌شده‌ی مهاجرت باشد. اما این پیش‌فرض با خواندن فصول اولیه‌ی داستان به کلی از میان رفت. نویسنده در این قالب سعی دارد که مشکلات فرهنگی و اجتماعی ایرانیان را به تصویر بکشد. نوشین مسافری است که از طرف مادرش مینو و به وسیله‌ی نامزدش یاشار به نوعی طرد می‌شود و او را در مسیر مواجهه با مشکلات غربت قرار می‌دهد. تنفر عمیق نوشین از مادرش در جای جای این داستان وجود دارد و قامت پدری طاس و بی‌حال نیز در کنار مینوی زیبا به چشم می‌خورد. این روایت دختری از یک خانواده‌ی سمبولیک ایرانی نیست. نوشین با اعتماد به نفس ضعیفی وارد می‌شود و چون شخصیتی نیمه‌مستقل در پایان داستان سربرمی‌آورد. در او اثری از یک شخصیت مقاوم نیست و شاید با بسیاری از دخترهای جامعه‌ی امروزی تطابق داشته باشد؛ اما یک چیزی این میان شاید بین همه مشترک نباشد و آن همه خانواده است.




باید پرسید که نوشین چرا تا به این حد از مادرش متنفر است؟ چه دلیلی وجود دارد که محبت تغییرناپذیر مادر و فرزندی در لابه‌لای این سطور دیده نشود؟ نویسنده در هیچ جای داستان دلیل محکمی برای این شکاف بزرگ ارائه نکرده است. ضمن چند خاطره‌ی سرسری و قهرآلود که هر کودکی می‌تواند از مادر و یا پدرش داشته باشد نمی‌توان گفت که این احساس شدید تنفر، منطقی جلوه می‌کند. رفتارها و نوع ارتباط این مادر با دیگران البته در کنار پدری متزلزل و به دور از معیارهای اصیل ایرانی بی‌معنی و مصنوعی نیست. حال سوالی در مورد همین پدر به وجود می‌آید که چرا نوشین هیچ حسی به وی ندارد؟ شخصیت تعریف‌شده‌ی این پدر مثل سنگ نمک‌زده‌ای است که بخواهی در دهان‌ات بگذاری. طعم شورش را می‌چشی؛ اما بقیه‌اش را باید تف کنی. رابطه‌ی نوشین با پدرش در این داستان شکل پیدا نمی‌کند. به صورت خلاصه از پروانه‌هایش و این که در گذشته اسم‌هایشان را به دخترش می‌گفت اشاره‌ای شده است. اگر بنا بر این است که ریشه‌ی این داستان تا حد زیادی خانواده‌اش باشد تا جامعه، پس باید این ریشه از شخصیت‌پردازی به‌جا و نه اضافه به درستی تغذیه کند. البته نمی‌توان به بعضی از دیالوگ‌ها و توصیف‌های گیرا مانند صحنه‌ی قبل و بعد فرودگاه و رابطه با مانوئل به عنوان نقطه‌ی قوت اشاره نکرد.



داستان به جز تعریف گذری از ساختمان‌ها و آب و هوای انگلستان، تعریف دیگری از مردم بومی و اخلاق و سنن‌شان ارائه نمی‌کند و این توازن اثر را برهم می‌زند. چون نوشین کاملا اخلاق و رفتار یک ایرانی خجول و زبان‌نابلد را نشان می‌دهد. وقتی یک ایرانی برای خواننده ملموس شد، باید یک انگلیسی هم در همان سطح پرداخت شود؛ چون نویسنده از سختی‌های مهاجرت نمی‌گوید، بلکه از انسان‌ها و اجتماع و روابط بین آن‌ها می‌گوید.



شخصیت نوشین خوب پرداخته شده است و بخش‌بندی داستان تا حدود زیادی موفق بوده است. در مجموع باید گفت که شکست در پرداخت رابطه‌ی والدین و فرزند که نقش کلیدی در داستان ایفا می‌کند، کمبود خلاقیت در اثر، غیرمنطقی بودن بعضی روابط و اتفاقات مثل چگونگی ساپورت مالی نوشین تصمیم نهایی نوشین مانع از تبدیل شدن داستان به یک اثر موفق می‌شود. ویزای دانشجویی و دانش‌آموزی یک‌شبه به اقامت دائمی تغییر پیدا نمی‌کند. بعد از پایان مدت‌زمان ویزا نوشین مجبور به بازگشت به ایران است.



با این حال «قطار ساعت ده به لندن» اثری روان و نسبتا موفق است و خواندن‌اش پیشنهاد می‌شود.

محمد تمیمی - سایت لوح

هیچ نظری موجود نیست: