۱۳۸۹/۱/۱

عادت نمی کنیم



دوست دارم بنویسم اما نمی نویسم. می نویسم و پاک میکنم...می نویسم و پاک می کنم. سیدنی آنطور که من تصور می کردم نبود. همیشه همینطور است، هیچ چیز شبیه آنچیزی که تو از قبل تصور می کنی نیست. هرچند چیز زیادی هم تصور نکرده بودم از شهرش. قبل از سفر هم نمی خواستم اطلاعاتی داشته باشم.می خواستم کمتر بدانم تا بیشتر هیجان زده بشوم.


سیدنی مدرن نیست، بیشتر بزرگ است و سبز.چشم انداز دریا و پلاژها و مناطق توریستیش همانطور باید باشد که در الگوی همه جای دنیا هست. بارهای کنار ساحل، کشتی های تفریحی، پاساژهای بزرگ، خیابان های تمیز، تاکسی و قطار و منوریل، شب های درخشان از نور برج های سربه فلک کشیده...

اگر اروپا را دیده باشی نمی توانی سیدنی را مقایسه بکنی با جای دیگر.هرچند نمی دانم چه کاری است این مقایسه کردن ها؟ آیا این ذهن درمانده ی ماست که دائم در حال مقایسه است؟

سیدنی شهر تازه ای است برای خودش. شبیه یک پسر جوان که می خواهد ادای آدم بزرگ ها را در بیاورد. زیباست اما کم تجربه. اگر بخواهم خیلی جنسیتی مقایسه اش بکنم با لندن یا پاریس باید بگویم لندن شبیه مردهای جا افتاده و کاردان است. پاریس عاشق و بی قید است. اما سیدنی زیبا و آرام است، بزرگ است. چیزی هنوز کم دارد، یک چیزی که نمی دانم چیست اما کم است ولی دوست داشتنی است. برای ما که از تهران از هم گسیخته و پرتشنج می آییم، آرامش سیدنی هولناک است. هنوز به آن عادت نکرده ام.


* عکس ها از خودم

هیچ نظری موجود نیست: