دلت که زخمی شده باشد چه فرق میکند چند ماه و چند سال گذشته باشد از آن،کافی است به یک اشاره دوباره سرباز کند زخم لاکردار.
اشاره از غیب میرسد اما،بیهوا،بیانصاف،بیواهمه.میزند توی خال.
حالا بگو خواب ببینی یا وقت پرسیزنیهای مجازیات باشد توی این کوچه پس کوچههای شلوغ.بگو با یک ترانه با یک عکس با یک خاطره.
زخم خوب نمیشود،کهنه میشود.
درد نمیکند اما جایش میماند.
دل نمیکَند از تو،عادت میکنی به آن.
حسرت که به دلت بماند
چه فرق میکند یک سال و هفت سال و ده سال...
حالا هی رج بزن دلتنگیهایت را...
اشاره از غیب میرسد اما،بیهوا،بیانصاف،بیواهمه.میزند توی خال.
حالا بگو خواب ببینی یا وقت پرسیزنیهای مجازیات باشد توی این کوچه پس کوچههای شلوغ.بگو با یک ترانه با یک عکس با یک خاطره.
زخم خوب نمیشود،کهنه میشود.
درد نمیکند اما جایش میماند.
دل نمیکَند از تو،عادت میکنی به آن.
حسرت که به دلت بماند
چه فرق میکند یک سال و هفت سال و ده سال...
حالا هی رج بزن دلتنگیهایت را...
۵ نظر:
شرم بر همه شان. هنوز چند روز از خبر خوش چاپ کتاب رضیه نگذشته که حالا این خبر را درباره مجموعه ات شنیدم. انگار خیال ندارند پاشان را بردارند از روی گردن باریک تر از موی ادبیات. می دانم که چقدر سخت است تحمل اش. می دانم که هر چقدر هم قوی باشی باز دردناک است ولی خب... ولی خب ندارد. امیدوارم خوب باشی و همیشه بنویسی و داستانهات را برایمان بخوانی
نمیخواست اول ترمی کامتان تلخ شود.نمی توانم ناراحتیم را کتمان کنم.اما واقعن کاریش نمی شود کرد.
ممنون علی جان
همین را میخواهند. که تو عادت کنی به وضع موجود. که بعد خودت را به سطحی تنزل بدهی که حالت از خودت بد بشود. ناامید نشو پونه. البته میدانم، همین که پا پس نمیکشی معلوم است که ناامید نیستی.
شاید کمکی به تو نکند ولی ما هم دلمان گرفته.
صفحه نو مبارك!!!
ممنونم رضا جان.تا موقعی که این دلگرمی ها هست ناامید نمی شوم.
ارسال یک نظر